کیسه های گلدار برنج

عکسی که در حال تماشایش هستید در سال ۱۹۳۹ گرفته شده است و داستان دل‌گرم کننده‌ای دارد. در اوایل دهه سی میلادی شرکت‌ها و کارگاه‌های تولید و عرضه آرد متوجه شدند برخی خانواده‌های کم‌بضاعت از پارچه زبر و بی‌کیفیت کیسه‌های آرد برای دوخت لباسِ کودکانشان استفاده می‌کنند.

خیلی زود این تولیدی‌های مختلف دست به یک نوآوری انسان دوستانه زدند و نه تنها کیفیت پارچه گونی‌هایشان را افزایش دادند بلکه همانند تصویر تصمیم گرفتند از آن پس محصولشان را در کیسه‌هایی با پارچه‌های خوش طرح و رنگارنگ عرضه کنند.


شکستن کلیشه‌های نژادی توسط انیشتین

این تصویر مربوط به دیدار و سخنرانی آلبرت انیشتین در دانشگاه لینکلنِ ایالت پنسیلوانیاست و در سال ۱۹۴۶ گرفته شده است. این دانشگاه اولین دانشگاهی محسوب می‌شود که علاوه بر پذیرش سیاه‌پوستان به عنوان دانشجو، به آن‌ها مدرک قانونی هم می‌داد. 

گاهی غیر واقعی به نظر می‌رسد که تا همین چند دهه پیش حتی در کشورهای پیشرفته درس خواندن، عذا خوردن در رستوران یا به استخر رفتن برای جمعیتی ممنوع بود آن‌هم فقط به دلیل رنگ متفاوت پوستشان.


صدای بلند مردم آذربایجان در مخالفت با شوروی

این تصویر در سال ۱۹۸۹ یعنی دو سال قبل از انحلال اتحاد جماهیر شوروی در باکو، پایتخت کشور آذربایجانِ امروزی گرفته شده است. مردم آذربایجان در آن روز خاص تصمیم گرفتند صدایشان در مخالفت با حزب کمونیست و میلشان برای جدایی از شوروی را با شوری وصف ناشدنی به گوش جهانیان برسانند.


روزی که اهالی توکیو داغدارِ هاچیکو شدند

شاید تابحال اسم هاچیکو به گوشتان خورده باشد. هاچیکو سگِ پروفسوری اهلِ توکیو به نامِ پروفسور اوئِنو بود. صاحبِ هاچیکو هر روز به وسیله قطار به سر کار می‌رفت و هر روز عصر وقتی در ایستگاهِ شیبویا پیاده می‌شد با چهره ذوق زده هاچیکو روبرو می‌شد که تا داخل ایستگاه به استقبال او آمده بود.

متاسفانه پروفسور اوئنو در یکی از روزهای ماهِ میِ ۱۹۲۵ از دنیا رفت و عصر آن روز هاچیکو هرچه‌قدر منتظر صاحبش شد خبری از او نشد. هاچیکو از فردای آن روز خاص به مدت ۹ سال (تا زمان مرگش) هر روز عصر به ایستگاه شیبویا رفت و با چهره‌ای که هر روز ناامیدتر می‌شد انتظار صاحبش را کشید. این تصویر از زمان مرگ هاچیکو در سال ۱۹۳۵ گرفته شده است.


خوشحالی کودکی که دنیا را هدیه گرفته است

سوژه خوشحالِ این عکس یک پسر یتیمِ اتریشی به نام وِرفِل است. ورفل در زمان ثبت این عکس ۶ ساله بوده است. ثانیه‌هایی قبل از ثبت این عکس در سال ۱۹۴۶، ورفل پس از مدت‌ها استفاده از کفشِ کهنه و پاره قدیمی‌اش، از یک عضو صلیب سرخ یک جفت کفش نو هدیه گرفته است. می‌توانید به یاد بیاورید آخرین باری که شخصی را به این اندازه خوشحال دیده‌اید کی بوده است؟


روزی روزگاری در آمریکا

این عکس جالب در سال ۱۹۴۱ به صورت سیاه و سفید گرفته شده است و سپس رنگی شده است. در این عکس ما تعدادی از کودکان آفریقایی-آمریکاییِ محلات فقیرنشینِ شیکاگو در ایالت ایلینویز را می‌بینیم. این عکس در صبحِ یکی از اعیاد مذهبی به نام عید پاک گرفته شده است. بنابر سنت در صبح عید پاک تمام خانواده‌های مذهبی پس از به تن کردن بهترین و پاکیزه‌ترین لباس‌هایشان به کلیسا می‌روند.


لحظاتی قبل از قتل‌عام در میدان تیانانمن

با وجود تلاش فراوان حکومت چین برای پاک کردن تاریخ، آدم‌های کمی در دنیا تابحال درباره واقعه خونین میدان تیانامن چیزی نشنیده‌اند. در چهارمین روز از ماه ژوئن سال ۱۹۸۹، تعداد زیادی دانشجو و جوان چینی برای ابراز مخالفتشان با برخی جهت‌گیری‌های حکومت کمونیست چین به میدان تیانانمن آمدند.

حکومت چین اما با وجود صلح‌آمیز بودن این تجمع به فجیع‌ترین شکل ممکن دست به سرکوب آن‌ها زد و به خاطر کنترل اطلاعات در این کشور هنوز به درستی مشخص نیست در آن روزِ سیاه چند نفر کشته شدند. این عکس تنها لحظاتی قبل از آغاز برخورد با جوانان در این میدانِ معروف گرفته شده است.


رهبری که اجازه نداد کشورش مستعمره شود

این عکس در سال ۱۹۱۳ گرفته شده است. شما در این تصویر چهره نِگوس مِنِلیکِ دوم، رهبر کشور اتیوپی در آن زمان را مشاهده می‌کنید.

نگوس منلیک دوم موفق شد در یکی ازمهم‌ترین دوره‌های تاریخِ کشور اتیوپی، نیروهای متجاوز ایتالیایی را در نبرد اداوا شکست دهد و به این ترتیب سایه استعمار را از روی سر مردم کشورش دور کند.


لبخندِ ژوکوند

زنی که با لبخندی دلنشین به دوربین نگاه می‌کند وو تی تانگ نام دارد. وو لحظاتی پیش از ثبت این عکس در یکی دادگاه‌های دولت ویتنام جنوبی به ۲۰ سال کار اجباری و طاقت فرسا در زندان محکوم شده است. تقریبا هفت سال پس از این رخداد، نظامی‌های آمریکا ویتنام را ترک کردند و جنگ فرسایشی ویتنام به پایان رسید. 

جنگ ویتنام در حقیقت بازی شطرنج آمریکا و شوروی در بحبوحه جنگ سرد بود، شطرنجی که در نهایت باعث مرگ تعداد زیادی انسان بی‌گناه شد. در این جنگ ویتنام شمالی که به شوروی نزدیک بود با ویتنام جنوبی که از حمایت غرب و آمریکا برخوردار بود می‌جنگید.


این آدم‌های بی‌رحم

تصویری که در حال تماشایش هستید مانند یک یادآوری است. یادآوری در این‌باره که گاه ما انسان‌ها چقدر راحت برای هم‌رنگ شدن با جماعت حاضر هستیم به انسان‌های دیگر آسیب برسانیم. این عکس در سال ۱۹۶۳ گرفته شده است.

جالب است بدانید در آن زمان در بسیاری از ایالت‌های آمریکا حتی رفت و آمد سیاه پوستان ممنوع بود و در ایالت‌های دیگر هم تنها رستوران‌ها و مغازه‌های محدودی اجازه سرویس دادن به آن‌ها را داشتند. همان‌گونه که در تصویر مشاهده می‌کنید دو زنِ سیاه پوست به همراه یک مرد سفید پوست برای صرف غذا به رستورانی رفته‌اند که تنها به سفیدپوستان سرویس می‌دهد و اهالی محل به سرکردگی اوباش محله این‌گونه با ریختن شکر و سسِ خردل و کچاپ روی سرِ آن سه نفر، اعتراضشان به ورود سیاه‌پوستان به آن رستوران را نشان می‌دهند.


آماده برای شکار اژدها

هرچند که این عکس عجیب به بیننده احساس جنگجوهای فیلم‌های علمی تخیلی در آینده را می‌دهد اما باید بگویم این عکس در سال ۱۹۴۸ گرفته شده است. سوژه این عکس یک ماهیگیرِ اهل هاوایی است. این افراد از شگرد خاصی برای ماهیگیری در تاریکی استفاده می‌کنند و به کمک نور مشعل، ماهی‌های از همه‌جا بی‌خبر را با نیزه شکار می‌کنند. این نوع ماهیگیری هنوز در نقاط مختلفی از دنیا از جمله هاوایی استفاده می‌شود.


وقتی از انسان بودنتان خجالت می‌کشید

از همین حالا هشدار می‌دهم که داستان پشت این عکس باعث ناراحتی‌تان خواهد شد. در آخرین دهه از قرن نوزدهم میلادی، بخش‌هایی از آفریقا از جمله کشورِ کنگوی امروزی تحت کنترل مالکان سفید پوست بلژیکی بود. این مالکان به وفور از اهالی محلی کنگو به عنوان برده و کارگر در مزارعشان استفاده می‌کردند.

در آن سال‌ها همان‌گونه که می‌توانید حدس بزنید قانون کاملا به حمایت از مالکان سفید پوست و ثروتمند مشغول بود و به آن‌ها اجازه می‌داد برای تادیب و سر به راه کردن کارگران، دست به تقریبا هر جنایتی بزنند. در آن سال‌ها انسان‌ها و به خصوص کودکان زیادی که به زعم زمین دارانِ حریصِ بلژیکی به اندازه کافی در جمع‌آوری محصولات(محصولاتی چون کائوچو یا ابریشم) خوب عمل نمی‌کردند با مجازات قطع عضو روبرو شدند. در این تصویرِ تلخ یک پدر و دخترِ کنگویی را می‌بینیم که به عنوان تنبیه هر کدام یکی از دستانشان را از مچ به پایین از دست داده‌اند.


به خدا من ژاپنی نیستم

این عکس در سال ۱۹۴۲ یعنی یک سال پس از حمله هواپیماهای ژاپنی به خاک آمریکا و بندر پرل هاربر گرفته شده است. در آن زمان مردم آمریکا به دلیل همان حمله و البته دشمن محسوب شدن ژاپن در جنگ جهانی دوم، تقریبا به هر فردی که چهره‌ای شبیه به مردم شرق آسیا داشت واکنش نشان می‌دادند و این واکنش‌ها در بسیاری از موارد همراه با خشونت بود.

در تصویر ما شاهدِ یک کارگرِ چینی در لوس آنجلس هستیم. کارگر بخت برگشته چینی به دلیل ترس از اشتباه گرفته شدن با ژاپنی‌ها با انگلیسی دست و پا شکسته پشت لباسش نوشته است:”من چینی هستم. خواهش می‌کنم. من ژاپنی نیستم.”


افرادی که به جرم بومی بودن به زنجیر کشیده شدند

این عکس تلخ و عجیب احتمالا در سال‌های ابتدایی قرن بیستم در استرالیا گرفته شده است. در این عکس ما چهره یک مرد بریتانیایی را می‌بینیم که ظاهرا از به زنجیر کشیدن تعدادی انسان مفتخر است و لبخندی به لب دارد.

اگر می‌خواهید بدانید جرم زندانیانِ بیچاره چیست باید بگویم ظاهرا تنها جرمشان این است که هزاران سال پیش از سر رسیدن کشتی‌های بریتانیایی در کشور استرالیا زندگی می‌کرده‌اند. در این سال‌ها یعنی اوایل قرن بیستم تقریبا در همه‌جای دنیا جنایات فراوانی بر علیه مردم بومی اتفاق افتاد. در آن روزهای تاریک برای بشریت از سرخ‌پوستان آمریکایی گرفته تا بومیانِ استرالیا و کانادا و کشورهای آفریقایی بدون ارتکاب هیچ جرمی توسط سربازان کشورهای متمدن‌تر قتل عام شدند.


آخرین فرصت برای مرور اینکه در دنیا چه کردی

فردی که در مرکز تصویر با لباس نظامی رو به دوربین ایستاده است، یک ژنرال ارتش آلمان نازی به نام آنتون داستلر است. لحظاتی پس از ثبت این عکس این ژنرال به اتهام جنایات جنگی اعدام شد. 

پس از پایان جنگ جهانی دوم و تسلیم آلمان، دادگاه‌های متفاوتی برای رسیدگی به جنایات اتفاق افتاده در کشورهای تحت کنترل آلمان انجام شد که احتمالا معروف‌ترین آن‌ها داگاه نورنبرگ بود. متاسفانه جایگاه متهمان در تقریبا همه این دادگاه‌ها خالی از مسببان اصلی جنایات بود چرا که بیشتر آن‌ها یا مانند هیتلر خودکشی کرده بودند و یا موفق شده بودند به نقاط امنِ دیگری فرار کنند. این تصویر در اولین روز از دسامبر سال ۱۹۴۵ در شهر اوِرسا در کشور ایتالیا گرفته شده است.

  • facebook
  • googleplus
  • twitter
  • linkedin
  • linkedin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

CAPTCHA ImageChange Image